
چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است
مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی
@omid: ممنون
ایکاش عکس رو نویزگیری می کردید
.
یا خودتون نویز انداختید!؟
11 Sep 2012 6:51am
@omid: آره دیگه گفتیم یه کم نویزدارش کنیم شاید جالبتر شد!!!
;)
@Nigel: :)
@Khashayar: تازه بیشتر هم بودن
.
ممنون
@Moein: وقتی کسی مثل شما نمره 20 می ده کلی ذوق میکنم و به ادامه کارم امیدوار
:)
.
.
نکنه از 100 بهم 20 دادین؟؟
;)
انگار همه منتظرت معلم بیاد بر پا بده!
سوژه ی خاصیه و جالب از کار در اومده:)
11 Sep 2012 9:38am
@Fateme: بر پاشونم خیلی با مزه بود ولی متاسفانه من عکاس خوبی نیستم و نتونستم عکس جالبی از پرواز دسته جمعی شون بگیرم
:(
بسیار بسیار زیبا
آفرین
.
دوش مرغی به صبح مینالید / عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
.
یکی از دوستان مخلص را / مگر آواز من رسید به گوش
.
گفت باور نداشتم که تو را / بانگ مرغی چنین کند مدهوش
.
گفتم این شرط آدمیت نیست / مرغ تسبیح خوان و من خاموش
.
شاد باشید و پر توفیق
.
11 Sep 2012 12:04pm
@Universe: ممنون
بسیار زیبا بود این بیت
گفتم این شرط آدمیت نیست / مرغ تسبیح خوان و من خاموش
@mimbi: فقط یه شکار تصویریه
ممنون
@yalda: :)
چراغانی است یا کلاغانی؟
هرچه هست بسیار بسیار شگفت انگیز شده است
اصلا آدم باورش نمی شود. نه جان من نکند فتوشاپی ست؟
:)
12 Sep 2012 12:26am
@حسن صنوبری: کلاغ هم نیست اما نمی دونم اسمشون چیه
.
فتوشاپ کدومه ، واقعا پرنده س با همون تعداد شایدم یه کم بیشتر که خارج از کادر موندن
;)
فتوشاپ را شوخی کردم. می خواستم بگویم واقعا صحنه ی عجیبی ست
تازه یک سریشان هم بیرون کادر...؟ به نام خدا! اینجا کجاست دیگر
13 Sep 2012 8:57pm
@SalSa: ممنون
قطعا ! چون این یکی رو دوستی که سلیقه رنگیی خاصی داره ادیت کرده
هیچ ایرانی رو ندیدم که دست از پاچه خواری ورداره و به دید کمک به دویتش کارهای دوستش رو نقد کنه
ایران و ایرانی هرگز درست بشو نیست و نخواهد بود
2 Apr 2014 7:05pm
@ebi pic: شاید درست بگید
اما
.
ثبتهای شمارو دیدم بسیار زیبا هستند و حرفه ای
و
معلومه در این کار تجربه و دانش کافی دارید
همچنین
کامنتهای شما رو در فتوبلاگ خودتون و جاهای دیگه دیدم
و یه سوال برام پیش اومده
چرا شما اینقدر همه چیز رو تلختر و تیره تر از آنچه که هست می بینید؟؟؟؟
هنرمن عزیز ماری خانم :
ایدوارم احساس یه ایرانی که منزجر از دولت و همه کس هست رو درک بکنید شما نمیدونید سر من چه بلاهائی آوردن در یک مسابقه کشوری از بین 2600 شرکت کننده و بیشتر از 12500به بالا عکس از 10 عکس من 3 تا نهائی شده بود یه روز برام برای کاخ سعد آباد ندعوتنامه بلند و بالائی اومد و گفتن ابرای 60 تا عکس برگزیده از 10 تا ارسالی شما 3 تاش جزآثار برگزیده هست رفتم دیدم محل جشنواره خانمی ه بود رفته گفتن 7 سکه طلا که جایزه نفر اول بود و ..... که دیگه اشاهره نمکنم هم بهم خورده هیئت داوران از دوباره تشکیل میشه بله ماری خانم سی دی عکسام رفت عکسائی که به تنهائی برای من الماس بود من هاشق و پیش مرگ عکاسی ام 3 سال عکاسی رو گذاشتم کنار اون خانم نه تنها عکسا بلکه نسخه های چاپی رو هم با خودشون برده بودن حتی سی دی عکسامم نتونستم بگیرم از کجا بگم افسردگی گرفتم و ........... بیخیال دل ما ره از ویزائی که برای سوئد برام جور نشد حماقت خودم بود که بعد از 7 ماه به ایران رگشتم تا به قول مادرم -تنها نباشن کتک بچه آخری خونه رو خوردم اومدم ببرمشون روابط سیاسی جوری شد که حتی دختری که تو اونجا میخواستم ازدواج کنم بهم ایمیل داد با یه تروریست نمیتونه زیر یه سقف بره آنا کاتینی که برای هم خیلی جون میدادیم این حرفا رو زد اونوقت شما میگید چرا من تیره میبینم
امیدوارم همیشه خوش باید عزیزان به جای ما
http://yourshot.nationalgeographic.com/profile/618319/
18 Apr 2014 10:49am
Canon PowerShot SX210 IS
1/640 second
F/5.9
ISO 80
70 mm